دیگه نیست

حس ِ پرسه زدن توی خیابونا هم دیگه نیست

حال ِ قدم زدن زیر بارونا هم دیگه نیست

دیگه نیست ، چشام ابریه اما

حال شکستن دیگه نیست

دیگه حالی برای چله نشستن ، دیگه نیست

دیگه نیست ،  به زور میخندم

ولی حال ِ دلم دیگه دست ِ خودم نیست

دل کندم ، از شهری که حتی مثل تو هم نیست

دل کندم ، درو میبندم

تا نبینه کسی که دوباره به یاد ِ تو ، دلتنگم

آره دلتنگم

با این دستای بسته و پاهای خسته میجنگم

آره میجنگم ، دیگه نیست